از آزمون تست هوش در موارد متعددی بهره گیری میشود.ازجمله در حوزه کار آفرینی و کسب و کارهای نوپا نیز برای انتخاب نیروی مناسب به این ایده توجه می شود.در اینجا به پیشینه بکارگیری تست هوش اشاره می شود .لازم به ذکر است که علاقه به ارزیابی هوش به بیش از یک قرن پیش برمیگردد. اما تنها زمانی که از روانشناس آلفرد بینه خواسته شد که مشخص کند کدام دانشآموز به کمک آموزشی نیاز دارد، اولین آزمون بهره هوشی (IQ) متولد شد.
تست هوش بینه اگرچه محدودیت هایی دارد، اما در سراسر جهان به عنوان راهی برای ارزیابی و مقایسه هوش شناخته شده است. همچنین زمینه را برای توسعه چندین تست هوشی که امروزه هنوز مورد استفاده قرار می گیرند، فراهم کرد.
تاریخچه ارزیابی های هوش
در اواخر دهه ۱۸۰۰میلادی، سر فرانسیس گالتون – بنیانگذار روانشناسی افتراقی – برخی از اولین آثار را در مورد هوش انسانی منتشر کرد. گالتون پیشنهاد کرد که هوش ارثی است و می توان آن را با بررسی نحوه عملکرد افراد در وظایف حسی-حرکتی آزمایش کرد.
وظایف حسی حرکتی وظایف یا تمرین هایی هستند که مغز را درگیر دریافت پیام و سپس تولید پاسخ می کنند. یک مثال در این خصوص می تواند رانندگی با ماشین و تشخیص اینکه سرعت وسیله نقلیه جلوی شما کند می شود (دریافت یک پیام) و باعث می شود که ترمز خود را فشار دهید (پاسخ تولید شده)باشد.
گالتون همچنین دوست داشت از آمار برای توضیح دادههای جمعآوریشده استفاده کند، حتی اگر این اطلاعات همیشه باورهای او را تأیید نمیکرد. برای مثال، اگرچه او ابتدا فکر میکرد که شکل و اندازه سر با هوش مرتبط است، اما دادهها این تصور را تایید نمیکنند.
تصور می شد که گالتون خود حتی در دوران کودکی از هوش بالاتری برخوردار بود و برخی معتقد بودند که ضریب هوشی او در زمانی که زیر ۸ سال سن داشت، «تقریبا نزدیک ۲۰۰» بود.
روانشناسان دیگری هم در آن زمان بودند که ایده های خاص خود را داشتند، مانند جیمز مک کین کتل که پیشنهاد کرد از آزمون های ذهنی ساده می توان برای اندازه گیری هوش استفاده کرد. با این حال، چند سال بعد اولین تست هوش متولد شد.
آلفرد بینه و اولین تست هوش
آلفرد بینه ،یک روانشناس فرانسوی بود که نقش مهمی در توسعه روانشناسی تجربی داشت. اگر چه او در ابتدا حرفه ای در حقوق را دنبال می کرد، بینه به طور فزاینده ای به تلاش های گالتون برای اندازه گیری فرآیندهای ذهنی علاقه مند شد – به طوری که او حرفه وکالت خود را رها کرد و تصمیم به انجام همان کار گرفت.
در آن زمان، دولت فرانسه قوانینی داشت که همه بچه ها را ملزم می کرد در مدرسه شرکت کنند. بنابراین، یافتن راهی برای شناسایی کودکانی که به کمک بیشتری نیاز دارند، مهم بود. در سال ۱۹۰۴، به عنوان بخشی از این تلاش، دولت فرانسه از بینه خواست تا تصمیم بگیرد که کدام دانشآموز بیشتر در مدرسه دچار مشکل میشود.
بینه و همکارش، تئودور سایمون، شروع به ایجاد سؤالاتی کردند که بر حوزههایی متمرکز بود که بهصراحت در کلاس تدریس نمیشد، مانند توجه، حافظه و مهارتهای حل مسئله. سپس آنها کاری کردند تا مشخص کنند کدام سؤال موفقیت تحصیلی را بهتر پیش بینی می کند.
بینه و سایمون در نهایت به آزمونی دست یافتند که شامل ۳۰ سوال بود، مانند پرسیدن در مورد تفاوت بین “خستگی” و “ناتوانی”، یا اینکه از آزمون گیرنده بخواهند یک جسم متحرک را فقط با یک چشم دنبال کند. این به شیوه به عنوان مقیاس بینه-سایمون و اولین تست IQ شناخته شد.
بینه به سرعت متوجه شد که برخی از کودکان می توانند به سوالات پیشرفته تری پاسخ دهند. بر اساس این مشاهدات، او مفهوم سن ذهنی را پیشنهاد کرد که معیاری برای سنجش هوش بر اساس میانگین توانایی های کودکان در یک گروه سنی خاص است.
گروه آموزش
افزودن دیدگاه