کسبوکارهای نوپا:تاسیس اولین کارخانه ساعت سازی ایرانی یک اقدام حسورانه در حوزه کسب و کار های نوپا است.در بسیاری از نوشته های تاریخی به ساخت ساعت ایرانی اشاره نشده است. زیرا معتقدند که ساخت ساعت گران بوده و کسی اقدام به ساخت ان در ایران نکرده است و تمام ایرانی ها در زمینه واردات آن از خارج فعا بوده اند. اما در این نوشته به معرفی اولین سازنده ساعت ایرانی می پردازیم.
ایران در تاریخ خود ساعت سازان زیادی داشته است، اما تعداد کمی از آنها فرصت تحصیل در دانشگاه های سوئیس را داشته اند. این داستان در مورد ساعت سازی پرشوری است که از شهری کوچک در ایران برای ورود به یکی از معتبرترین موسسات ساعت سازی در سوئیس و کار در کارخانه هایی مانند امگا و غیره بیرون آمد.
رستم محرمی بیشتر دوران جوانی خود را در شهر کوچک کاشان گذرانده بود و از همان کودکی عاشق ساعت سازی شد. او متوجه شد که ابتدا باید زبان فرانسه را یاد بگیرد و سپس برای یادگیری این حرفه باید به سوئیس برود. مادرش اهل کاشان و پدرش اهل تبریز و در زمان شاه به دولت خدمت می کرد. رستم پس از اعزام پدرش برای مأموریت طولانی به تبریز و مادرش به تهران نقل مکان کردند تا وی بتواند تحصیلات خود را در آنجا ادامه دهد. اولین کاری که انجام دادم این بود که به کنسولگری سوئیس رفتم تا ببینم آیا آنها به من ویزا می دهند یا خیر. یک خانم جوان خوب آنجا کار می کرد، و او گفت که در صورت ملاقات با او فقط به من کمک می کند، و من موافقت کردم. در آن مدت، در یک تعمیرگاه کوچک ساعت کار پیدا کرده بودم و در کلاس شبانه برای یادگیری زبان فرانسه شرکت می کردم.
در همان مدرسه بود که با افراد بسیار تاثیرگذاری مانند روحالله خالقی، مشهورترین نوازنده آن زمان و علی تهرانی، استاد معروف تنبک (تابلا) آشنا شدم. به آقای خالقی گفتم که به موسیقی علاقه ای ندارم، اما ایشان به من پیشنهاد دادند که زبان فرانسه را یاد بدهم. محرمی با تجربه فرانسوی مبتدی و کمی در تعمیر ساعت، شروع به نوشتن نامههایی به شرکتهای ساعت سوئیسی کرد تا ببیند آیا او را استخدام میکنند یا خیر. یکی از آنها در نهایت به او پیشنهاد یک موقعیت ورودی را داد. خانمی که در سفارت سوئیس کار میکرد، یادداشتی نوشت که من نمیتوانستم آن را خوب بخوانم، و از من خواست که به ملاقات کسی بروم در سویس ایر، که میتواند به من کمک کند بلیط تخفیفدار تهیه کنم. او یادداشت دستی را خواند و گفت که دو بلیط مجانی برده است و می تواند یکی را نیم بها به من بدهد. کاری که او در نهایت انجام داد این بود که گفت: «بعد پس از اتمام مدرسه، به من پول بده و برگرد». او همچنین به من گفته بود که یک مدرسه ساعت سازی در شهر بیل بینه، سوئیس وجود دارد که می توانم در آن شرکت کنم.
شهر بیل بینه در واقع مقر رولکس و امگا بود و محرمی نمی دانست که سرانجام در آنجا کار خواهد کرد. «بنابراین یک بلیت رایگان از سویس ایر گرفتم و پولی که با فروش سه قالیچه کوچک که مادرم برای سفرم بافته بود پس انداز کرده بودم، اما هنوز جایی برای ماندن نداشتم. خانم سفارت سوئیس به من پیشنهاد داد که با یکی از دوستانی که مدیر هتل هتل الیت در بیل بینه بود، صحبت کنم. وقتی به آنجا رسیدم، مدیر از من پرسید برنامه های من چیست و من توضیح دادم که دانشجو هستم و برای یادگیری زبان فرانسه و یادگیری ساعت سازی آنجا هستم. گفت این عالیه من اتاق طبقه بالا زیر انبار را به شما می دهم و هیچ هزینه ای از شما دریافت نمی کنیم! او از من پرسید که آیا پولی برای غذا دارم یا نه، و من گفتم بله دارم. ماه ها گذشت و من آنقدر غرق آموخته هایم شده بودم که وقتی در مدرسه ساعت سازی شرکت می کردم این احساس را داشتم که زمان کم می آورم. دخترها در کافه شان به من صبحانه رایگان می دادند. از آنها پرسیدم چرا از من پول نمی گیرند و آنها گفتند که فقط غذای خودشان را با من تقسیم می کنند.” محرمی سرانجام در سال ۱۳۵۴ خورشیدی تحصیلات خود را به پایان رساند و در چندین شرکت ساعت مانند امگا مشغول به کار شد و شروع به پس انداز تمام پول خود کرد. مانند همه کسانی که در آن زمان وطن خود را ترک کرده بودند، او مدام به خانه باز می گشت و به این فکر می کرد که آیا می تواند کارخانه خود را در آنجا باز کند.
تأثیرگذارترین استاد او امیل گولای بود که هر آنچه را که در مورد ساعت سازی لازم بود به او آموخت. امیل گولای بعدها برای بازدید از کارخانه محرمی به ایران آمد و از کارهایی که به دست آورده بود شگفت زده شد.داستان فردی زیرک که برای تحصیل در رشته ساعت سازی به سوئیس رفت و تصمیم گرفت دستگاه های ساعت سازی را برای تولید ساعت در ایران بازگرداند، حرکتی جسورانه است. رستم محرمی فردی مصمم است که پس از شاگردی نزد بهترین ساعت سازان زمان خود، عاشق ساعت سازی شد و تصمیم گرفت کار را ادامه دهد . او هر آنچه را که به فرانک سوئیس داشت فروخت تا برای خرید ماشینها پول جمع کند. سپس آنها را در کامیون ها بار کرد تا به ایران منتقل کنند. به محض ورود به مرز سوئیس، او را در آنجا متوقف کردند زیرا برچسب مقصد “جمهوری اسلامی ایران” بود! او نتوانست کنترل مرزی سوئد را متقاعد کند، بنابراین به مدرسهاش بازگشت تا از مدیر مدرسهاش نامهای دریافت کند که اینها ماشینهای ساعتسازی هستند و تنها هدفشان ساخت ساعت است.
زمانی که او به مرز ایران رسید، برای عبور از آنها به همان اندازه با مشکل مواجه بود تا اینکه به یک شهرک صنعتی در شهر گازوین در غرب پایتخت رسید. او دو ماه و نیم طول کشید تا ماشینها را حمل کند و یک سال دیگر هم شروع به استفاده از آنها کرد. ۳۵ سال پیش، واردات ماشین آلات به ایران بسیار ساده تر بود، زیرا تحریم های کمتری اعمال میشد .. کامیونهای آقای محرمی را در مرز اروپا متوقف کردند، اما تنها کاری که او انجام میداد این بود که برود پیش رئیس مدرسهاش تا نامهای دریافت کند که ماشینها برای ساعتسازی هستند. او در واقع مشکلات بیشتری برای ورود آنها به داخل ایران داشت تا خروج آنها از سوئیس. در گمرک ایران از او پرسیدند چرا ساعت سازی؟ چرا فقط آنها را نمی خرید! او در نهایت موفق به پرداخت گمرک شد و به شهرک صنعتی در شهر قزوین در ۱۴۰کیلومتری غرب تهران رسید. او دو ماه و نیم طول کشید تا ماشینها را حمل کند و یک سال دیگر هم شروع به استفاده از آنها کرد. این کارخانه توسط وزیر صنعت آقای نعمت زاده به طور رسمی افتتاح شد و وی دو ساعت در کارخانه به تماشای کل مراحل ساعت سازی پرداخت. ۲۵ کارمند زن برای راه اندازی ۵۰ دستگاه با ظرفیت تولید ۲هزار ساعت در روز آموزش دیده بودند. نام برند خود را «زیمک» گذاشت. این مخفف فارسی است: ” مچبند ظریف ایران باستان”. کارخانه زیماک مانند بسیاری از تکنوکراتهای خوشبین، برای بقای خود موانع زیادی را پشت سر گذاشت، اما بزرگترین شوک آن محموله ساعتهای ۲ و نیم تنی چینی بود که بین سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ وارد ایران شد. قیمت یک ساعت معمولی که در اینجا به آن خواهیم پرداخت، در مقایسه با ساعت مشابه ساخت چین که فقط ۲۵ دلار قیمت دارد، ساعت ساخت ایران حدود ۶۵دلار است. او در نهایت تمام کارمندان خود را اخراج کرد. کارخانه زیماک مانند سفارش ۲۵۰ ساعت مچی که از دفتر جواد ظریف وزیر امور خارجه دریافت کرده بود ، همچنان برای سفارشات خاص باز نگه داشته شد. رستم محرمی که اکنون بازنشسته شده است از حرفه ساعت سازی خود از رفتن به سوئیس تا کار در امگا یاد می کند. کارخانه زیماک در شماره ۱۹۹۸ مجله مهارت صفحه روی جلد را دریافت کرد. در آن زمان ۲۵ زن در این کارخانه کار می کردند. شکوفه توکلی، همسر محرمی، پشتیبان فنی کارخانه زیماک در تمام مدت فعالیت آن بود. شکوفه توکلی (همسر محرمی) از سال ۱۳۷۱ در کارخانه شروع به کار کرد. او مدیر عملیات زیمک بود و پشتیبان فنی کارکرد ماشینها بود. او به یاد میآورد که مشتریان اصلی آنها شرکتهای بزرگ و بانکهایی بودند که ساعتهایی با لوگوی خود را به کارمندان خود میدادند. سفارشات بین ۳هزار تا ۳۰هزارساعت بود که آنهارا مشغول نگه داشت و تعداد کارکنان را به ۳۵ نفر افزایش داد. سفارشات با واردات غیرقانونی از چین به تدریج کاهش یافت و باعث کاهش قیمت شد و اصرار محرمی برای تولید ساعت در کارخانه به جای برچسب زدن مجدد از چین با قیمت ارزان تر نتیجه داد. آنها ساعت ها را با طلا، نیکل و نقره با روکش ۵ میکرون می پوشاندند در مورد طلا نیز آنها را با یک پوشش پلاستیکی به نام ساتین پوشانده می شدند. این پوشش از طلا در برابر عرق مضر محافظت می کند و به ماندگاری آن بیش از ۵سال کمک می کند. بعد از ۸ سال کار خانم توکلی با آقای محرمی ازدواج کرد. به روایت وی جو کار بسیار دوستانه بود و محیط سرگرم کننده و خلاقانه ای بود. ما پیوندهای خانوادگی قوی ایجاد کردیم و هنوز هم در تماس هستیم و پس از سقوط کارخانه با یکدیگر دیدار می کنیم. کارخانه زیماک امروز ماشینهای مختلف سوئیسی که توسط آقای محرمی آورده شده است در بخش ابزارآلات و در امتداد کارخانه اصلی برای ساخت قطعات ساعت قرار دارند. کارخانه زیماک با استفاده از طیف وسیعی از ماشین آلات ساعت سازی خود می تواند ۱۰۰ درصد نیاز خود را در خانه تولید کند. این یک نتیجه گیری کلاسیک است شبیه داستان جورج دانیل در بریتانیا که مغازه خود را برای ادامه کارش به شاگردش راجر اسمیت اهدا کرد. آقای محرمی تمام کارخانه خود را برای تداوم کار به جمعی از دانشجویان اهدا کرد. ساعت سازی یک تعهد بلند مدت است و به سرمایه ابزار عظیمی نیاز دارد. دادن همه چیز به یک شاگرد مانند به دنیا آوردن یک کودک تازه متولد شده با آن همه اسباب بازی در اطراف او برای بازی کردن است، و من شوخی نمی کنم. من هرگز نشنیدهام که بیناییشناسان کارخانه خود را به گروهی از دانشآموزان واگذار کنند تا آنها در این امر سهیم باشند. اما ساعت سازان این کار را انجام می دهند. ساعت سازی فقط بخش کوچکی از میکرومکانیک است، اما آنها معلمانی داشته اند که به نظر می رسد بقیه ما ترک تحصیل کرده ایم.
اگر فقط به یاد بیاورید که در دهه ۸۰ چه اتفاقی افتاد، با ظهور ساعت کوارتز، و اینکه چگونه ساعت های مکانیکی همچنان توانستند زنده بمانند. صنعت دوربین با تمام شکوه و عظمتش، با هاسلبلادش که روی ماه باقی مانده بود، به محض فرارسیدن عصر دیجیتال همه چیز را رها کرد. حتی طرفداران لایکا شاهد چرت زدن استاد بزرگ خود بودند. ما واقعاً با کمبود معلمان تأثیرگذار واقعاً زندگی را از دست خواهیم داد. وقتی دانشآموزی مدام نقل میکند: «معلم من چنین گفت…»، چیزی که واقعاً میگوید این است: «من واقعاً متوجه نشدم. معلم من می دانست، اما او نتوانست به من یاد دهد.» ما به دانشآموزان اجازه نمیدهیم که خودشان فکر کنند. آموزش نحوه اندیشیدن میتواند با یک تشویق متواضعانه با دست زدن روی شانه دانشآموز شروع شود و گفت: «تو واقعاً بهتر از من میتوانی این را بفهمی». اگر دانش آموز احساس کند که شما به او دروغ می گویید واقعاً یاد نمی گیرد.
راز بخشش و دریافت چنین آموزه هایی در ماهیت خود بسیار آسیب پذیر است. در «بینوایان»، چوبهای شمعی که کشیش به ژان والژان میدهد با این امید است که او آن را درک کند. برای آن، او آسیب پذیرترین موجودی را که می توانست پیدا کند انتخاب می کند. «چارلی و کارخانه شکلات سازی» دقیقاً به همین نکته اشاره می کند. فقط کسی که نمیخواهد کارخانه ساعت سازی خود را بفروشد، میداند که این کارخانه برای چیست. همه کسانی که برای اولین بار یک ساعت واقعی را باز می کنند، نمی توانند شکل هنری را ببینند تا زندگی خود را لمس کنند. فقط کسی مثل دوست من کونگ دانگ، که بقیه عمرش را صرف آموختن نحوه لمس آرام و بدون آسیب رساندن به آن کرد، ساعت ساز می شود. خود ساعت به کسانی که می دانند چگونه آن را دریافت کنند آموزش می دهد. مثل این است که مادری بچه اش را در سبدی بگذارد و در رودخانه نیل رهاش کند و شما آن را دریافت کنید. ساعت سازان جایی را پیدا نمی کنند که این احساس را داشته باشند. کارخانه اصلی تولید قطعات قاب ساعت توسط درختان مجاور احاطه شده است، با پنجره های تمام ارتفاع. محصولات با تکنولوژی بالا در محیط های با تکنولوژی بالا ساخته می شوند اما در صورت ساعت سازی، هماهنگی بیشتری برای دیدن درختان بیشتر ایجاد می کند. این مرکز ساعت سازی در چهار تأسیسات نزدیک به هم گسترده شده است: یکی برای مونتاژ دقیق بدون گرد و غبار، فروشگاه اصلی تولید قطعات، بخش ابزار کارگاه ماشین آلات برای تولید وسایل ویژه، و بخش نقاشی. زیماک اکنون سخت در تلاش است تا با تیمی جدید ساعتهای باکیفیت بسازد و آماده است تا ظروف مچبند ظریف ایران باستان را برای کشور به ارمغان بیاورد.
گروه آموزش
فاطمه اصغرخواه
5 دی 1402 در 21:36سلام، الان کارخونه فعاله؟ یعنی هنوز تولید میکنند؟ از کجا میتونم محصولاتشون رو بخرم؟
مهدی
2 بهمن 1402 در 16:41ممنون بابت این نوشته جالب
در نوع خودش بهترین بود ای کاش در مورد حال حاضر کارخانه هم مطلب قرار میدادین.
افزودن دیدگاه